سلاح دعا
حکایت کنند مرد عیالواری به خاطر نداری سه شب “گرسنه” سر بر بالین گذاشت. همسرش او را تحریک کرد به دریا برود، شاید “خداوند” چیزی “نصیبش” گرداند. مرد “تور ماهیگیری” را برداشت و به دریا زد تا نزدیکی غروب تور را… بیشتر »
نظر دهید »
داستان شب
?داستان شب ? چند دوست دوران دانشجویی که پس از فارغ التحصیلی، هر یک شغلهای مختلفی داشتند و در کار و زندگی خود نیز موفق بودند، پس از مدتها با هم به دانشگاه سابقشان رفتند تا با استادشان دیداری تازه کنند. آنها مشغول صحبت شده بودند و طبق معمول… بیشتر »
درس اخلاق سهراب سپهری
ت درسی اخلاقی از سهراب سپهری خیــلی قشنگه !!! سخت آشفته و غمگین بودم به خودم می گفتم: بچه ها تنبل و بد اخلاقند دست کم میگیرند، درس ومشق خود را… باید امروز یکی را بزنم، اخم کنم و نخندم اصلا تا بترسند از من و حسابی ببرند… خط کشی آوردم، درهوا… بیشتر »
گاو
?من گاو هستم ?در یک مدرسه راهنمایی دخترانه چند سالی مدیر بودم. روزی چند دقیقه مانده به زنگ تفریح، مردی باظاهری آراسته وارد دفتر مدرسه شد. گفت: با خانم ناصری دبیر کلاس دوم کار دارم. می خواهم درباره درس و انضباط فرزندم از او سؤال کنم. از او… بیشتر »
امتحان
?#امتحان ✍عجیب ترین معلم دنیا بود ، امتحاناتش عجیب تر… امتحاناتی که هر هفته می گرفت و هر کسی باید برگه ی خودش را تصحیح می کرد…آن هم نه در کلاس، در خانه…دور از چشم همه!! اولین باری که برگه ی امتحان خودم را تصحیح کردم سه غلط… بیشتر »
اهمیت فرهنگ
اهمیت فرهنگ اولین روزهایی كه در سوئد استخدام شدم، یکى از همکارانم هر روز صبح مرا با ماشینش از هتل برمیداشت و به محل کار میبرد. ماه سپتامبر بود و هوا کمى سرد و برفى بود. ما صبحها زود به کارخانه میرسیدیم و همکارم ماشینش را در نقطه دورى نسبت به… بیشتر »