شیخ نخودکی و ماری که برادرش را زده بود
? حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج آقا ابطحی اصفهانی از قول آقای جلالی نقل کرده اند: ? حاج شیخ حسنعلی اصفهانی (ره) معروف به نخودکی یک برادری داشت که به او ملاحسین میگفتند. ایشان در (زمره اصفهان) چوب، قند، نفت و چای و اینها میفروخت و در قدیم یکی از کاسب… بیشتر »
نظر دهید »
تأثیر دعای مادر
⚪️روزی حضرت موسی (ع) در ضمن مناجات خود عرض کرد: خدایا می خواهم همنشین خود را در بهشت ببینم. ⬜️جبرئیل بر حضرت موسی نازل شد و عرض کرد: یا موسی، فلان قصاب در فلان محله همنشین تو خواهد بود. ?حضرت موسی (ع) به آن محل رفت و مغازه قصابی را پیدا کرد و دید که… بیشتر »
حضرت سلیمان و گنجشک
? حضرت سليمان عليه السلام گنجشكى را ديد كه به ماده خود مى گويد: ❗️- چرا از من اطاعت نمى كنى و خواسته هايم را به جا نمى آورى؟ اگر بخواهى تمام قبه و بارگاه سليمان را با منقارم به دريا بيندازم توان آن را دارم! ? سليمان از گفتار گنجشك خنديد و آنها را به نزد… بیشتر »
خدا هست
? مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت. در حال کار گفتگوی جالبی بین آنها در گرفت. آنها درباره موضوعات و مطالب مختلف صحبت کردند. وقتی به موضوع «خدا» رسیدند. ? آرایشگر گفت: من باور نمیکنم خدا وجود داشته باشد. ? مشتری پرسید: چرا باور نمیکنی؟ ?… بیشتر »
مستجاب الدعوه
? آیت الله سید عباس کاشانی نقل می کنند: بله، یکی از علمای آن زمان بود که در فقه و اصول، دویست و پنجاه تا سیصد نفر پای درسش می نشستند. ? خانم این آقا مریض شدند و روز به روز حالشان بدتر می شد، تا این که یک روز صبح حالش از هر روز بدتر شد و از هوش رفت و… بیشتر »
مرد گنهکاری که آمرزیده شد
?حکایت مرد گناهکاری که آمرزیده شد. ? در اطراف بصره مردی فوت کرد و چون بسیار آلوده به معصیت بود کسی برای حمل و تشییع جنازه او حاضر نگشت. ? زنش چند نفر را به عنوان مزدور گرفت و جنازه او را تا محل نماز بردند ولی کسی بر او نماز نخواند. بدن او را برای دفن به… بیشتر »
وعده پادشاه
پادشاهے در زمـستان به نگهبان گفت: ســـردت نیست؟ نگهـــــبان گــفت: عـــــادت دارم پادشاه: میگویم برایت لباس گرم بیاورند … و فراموش ڪرد!! صبح جنازه نگهبان را دیدند که روی دیــوار نوشته بود: به سرما عادت داشتم اما وعــده لباس گرمت مرا از پای در… بیشتر »