لقب ابوتراب
🔆لقب ابوتراب براى على (عليه السلام)
حضرت على (علیه السلام) با اينكه القاب بسيار پر معنى داشت ، ولى دوست مى داشت كه به او ابوتراب بگويند، مطابق گفتار بعضى از علما، آنحضرت اين لقب را از اين جهت دوست داشت كه او متواضع بود و روى خاك مى نشست و اين لقب را كه به معنى پدر خاك است ، براى خود مى پسنديد چراكه بيانگر خاكى بودن او بود.
ولى دشمنان آن حضرت ، اين لقب را براى آن حضرت تكرار مى كردند، و منظورشان تحقير نمودن آنحضرت بود، با اين كه اين لقب از بهترين صفات انسانى او (يعنى تواضع او) حكايت مى كرد.
اما اين كه اين لقب چگونه و چرا به او داده شد، در تاريخ چنين آمده است :
سال دوم هجرت بود، خبر رسيد كه كاروانى از مشركان به سوى شام مى روند پيامبر ( صل الله علیه وآله و سلم) همراه صد و پنجاه نفر (و به نقل ديگر همراه 200 نفر ) در حالى كه حضرت حمزه (علیه السلام ) پرچم سفيدى به اهتزاز در آورده بود، براى جلوگيرى و ضربه زدن به كاروان مشركين ، از مدينه خارج شده تا به عشيره (بر وزن غفيله ) رفتند (از اين رو اين حركت را غزوه عشيره مى نامند). هنگامى كه پيامبر ( صل الله علیه وآله و سلم) و سپاه اندكش در سرزمين عشيره به جستجو و برسى پرداختند، در يافتند كه كاروان قريش از آنجا رفته اند، آنحضرت با سپاه خود در حدود يك ماه در آنجا ماند و سپس به مدينه باز گشتند.
على (علیه السلام ) و عمار ياسر، جزء اين سپاه بودند، عمار مى گويد: در همين سفر على (علیه السلام) به من فرمود: مى خواهى برويم نزد افراد بنى مدلج كه در كنار چشمه كشاورزى مى كنند، بنگريم چگونه كشاورزى مى نمايند؟!.
من موافقت كردم و با هم كنار آنها رفتيم ، (بر اثر خستگى ) نياز به استراحت داشتيم ، زير درختهاى نخل كه در آنجا بود رفتيم ، در زمين روى خاك خوابى ديم (و به نقل ديگر على عليه السلام مقدارى خاك جمع كرد و آنرا متكاى خود قرار داد و سرش را روى آن گذارد و خوابيد).
تا اينكه : رسول خدا ( صل الله علیه وآله و سلم) آمد و ما را بيدار كرد و برخاستيم و لباسهاى خود را كه خاك آلود بود، تكان داديم ، در همين موقع ، پبامبر (صل الله علیه وآله و سلم ) به على (علیه السلام ) فرمود: اى ابوتراب (زيرا لباسش خاك آلود بود) بعد فرمود: مى خواهيد شما را به شقى ترين مردم خبر دهم ؟ گفتيم آرى ، فرمود: يكى آن كسى است كه ناقه حضرت صالح (علیه السلام ) را پى كرد، دوم آن كسى است كه بر فرق سر تو (اى على ) شمشير مى زند (يعنى ابن ملجم ).
📚داستان دوستان، جلد دوم، محمد محمدى اشتهاردى