سر آشپختر
🔴 مگر سر اشپختر را آوردهای؟
این اصطلاح در مواردی که کسی متکبر و بیادب به جایی وارد شود و یا در هنگامی که کسی بیمورد عجله داشته باشد و یا در مواقعی که شخصی بخواهد کار کوچکی را بزرگ جلوه دهد در جواب وی استفاده میشود. ضمن اینکه اگر بخواهند کار مهم کسی را کوچک جلوه داده و تحقیر کنند هم به طعنه از این مثل استفاده میکنند.
در “امثال و حکم” به نقل از کتاب “قصصالعلماء” اینگونه آمده که در جنگ بین فتحعلیشاه و روسها، “اشپختر” نامی از سرداران روس بعضی ولایات مرزی را گرفت و در هر شهری خرابی ببار آورد و شاه مضطرب شد.
میرزا محمد اخباری که در تهران بود، به شاه پیغام داد که من چهل روزه سر اشپختر را برایت میآورم مشروط بر اینکه مذهب مجتهدین را منسوخ کنی و مذهب اخباری را جایگزین آن نمایی. شاه در ابتدا پذیرفت.
میرزا محمد چهل روز به اعتکاف نشست و از موم صورتی ساخت و گاهگاه با شمشیر به گردن آن صورت مینواخت. روز چهلم سر اشپختر را برای شاه آوردند. مشاوران سلطان به وی گفتند مذهب اخباری ضعیف است و مردم را نمیتوان از مذهب مجتهدین برگرداند.
ضمنا شاید میرزا محمد بعدها که به قدرت رسید با شما همان کند که با سردار روس کرد. مصلحت آن است که به او پولی داده، عذرخواهی کرده و حکم دهید که به عتبات عالیات رفته و در آنجا ساکن شود، چون وجودش در پایتخت به صلاح نیست. شاه پذیرفته و چنین میکند.
به نقل از جلد چهارم کتاب “تاریخ ادب” نوشته ادوارد براون نقل میکند که شاید کلمه “اشپختر” محرف یا تغییر یافته همان “ایسپکتور” روسی بوده که در زبان ترکهای آذربایجان “ایشیپخدور” (و در زبان ترکی عثمانی “ایشیبوقدر") گفته میشده و کمکم در زبان عوامالناس به اشپختر تغییر شکل داده است.
بنا بر نظر مسیو مینورسکی از دوستان نویسنده اشپختر باید همان سردار “تستسیانوف” از اهالی گرجستان باشد.
در هر حال از آن به بعد این اصطلاح در بین مردم رواج پیدا کرد.
اصطلاحهای دیگری از قبیل “مگر بیژن را از چاه درآوردهای؟” و “مگر کمان رستم را شکستهای؟” و “مگر کمر غول را شکستهای؟” هم به منظور تحقیر کار دیگران رواج داشته و استفاده میشوند.