تلنگر
یا حبیب من لا حبیب له:
?دکتر نادر گرامیان می نویسد:
در سال 1352 استاد دکتربنی احمد در سر کلاس انسان شناسی ماجرائی را تعریف کرد که بی ربط به این بحث نیست.
او گفت حدود 20 سال پیش یک نوجوان 13 ساله را از شیراز به تهران اعزام کردند تا اساتید دانشگاه تهران در مورد ادامه تحصیل او نظر بدهند.
استاد ریاضی، فیزیک، فیزیک اتمی، هندسه و اجسام، من هم دعوت شدم این پسر براستی نابغه بود .تمام فرمول های ریاضی و جبر و هندسه را حفظ بود . تمام جذر و رادیکال اعداد را میدانست و در مغز خود ضرب و تقسیم میکرد . این نوجوان یک ساعت و نیم تست شد و قرار شد اساتید در مورد ادامه رشته او نظر خود را به اداره علوم و آموزش عالی بدهند که همه اساتيد رشته فیزیکِ اتمی را برای او انتخاب کردند. جلسه تمام شده بود و از من پرسیدند نظر شما چیست چرا سکوت کردهاید؟
من گفتم این نو جوان نابغه نمیتواند ادامه تحصیل دهد خودکشی میکند!
همه تعجب كردند و علت را پرسیدند؟
گفتم در طول یک ساعت و نیم او هرگز نخندید فقط فرمول حل کرد او زندگی نکرده است فقط فرمول یاد گرفته است.
این نوجوان برای ادامه تحصیل به فرانسه اعزام شد و٣سال گذشت . گاهی با اساتید دانشگاه او در تماس بودم و همه میگفتند او نابغه است.
3 سال بعد نامهای بدستم رسید و روبان مشکی در کنار نامه بود و نوشته بود:
دکترابراهیم بنی احمد؛ جامعه علمی دنیا عزادار شد هفته پیش رسول وکیلی دانشجوی مقطع فوقلیسانس دانشگاه سوربن پاریس در رشته فیزیکِ اتمی بوسیله ملافه تختش خود را حلقآویز کرد، به شما تسلیت میگویم.!!
پرفسورفلیپ دورستن پاریس سوربن ميگويد:
فرزندان خود را در سنین نوجوانی و بلوغ از خود دور نکنید صدمات عاطفی میخورند. آنها ممكن است موفق شوند اما انسانهای شادی نمیشوند.
انسانها در زیر 10 سال میترسند و بعد از 14 سال فکر میکنند در بین 10 تا 14 سال نه میترسند و نه فکر میکنند.
اگر جوانان جوانی نکنند،شادی نکنند و آموختن را برای آموختن و کسب نمره،نه برای زندگی،دنبال کنند، نتیجه اش نابودی جوانان و از پس آن نابودی کشور است.