فشار وجدان
🔆فشار وجدان
مرحوم آيت اللّه شهيد شيخ فضل اللّه نورى (قدس سره ) پسر ناخلفى داشت به نام ميرزا مهدى (كه همين شخص پدر كيانورى رئيس حزب توده ايران است ). ميرزا مهدى فرزند ارشد شهيد شيخ فضل اللّه ، پاى دار پدر، كف مى زد و از همه بيشتر اظهار خرسندى مى كرد.
فرخ دين پارسا كه در آن روز جزء صاحب منصبان ژاندارمرى در ميدان توپخانه جهت انتظامات ، حضور داشت ميگويد:
وقتى طناب دار، آرام آرام ، شيخ فضل اللّه را به بالا مى برد، و او در بالاى درا قرار گرفت ، ار همان بالا ناگهان نگاه تند و سرزنش آلودى به پسرش انداخت كه پسر نا خلف دفعتا به سر عقل آمد، در حالى كه گردش طناب ، شيخ را به طرف قبله چرخانيد و به مختصرى حركتى ، جان به جانان سپرد، همان دم آثار پشيمانى و پريشانى در صورت ميرزا مهدى ظاهر شد، سرگردان و حيران به اطراف مينگريست ، از آن ميان ، سيد يعقوب ، توجهش را جلب كرد و به طرف او رفت و خواست سخنى بگويد، سيد يعقوب به او اعتنا نكرد، و از نزد او دور شد).
اين است فشار وجدان كه هنگام طغيان ، حجابهاى ظلمت را ميشكافد، و فطرت خوابيده را بيدار مينمايد و چه خوبست كه انسان طورى نباشد كه درباره اش بگويند: بعد از مردن سهراب ، بيهوش دارو؟!
📚داستان دوستان، جلد دوم، محمد محمدى اشتهاردى
فرم در حال بارگذاری ...
ارزش هدايت کردن
🔆ارزش هدايت كردن
امام حسين (علیه السلام ) به مردى فرمود: كدام يك از اين دو كار را دوست دارى ؟ 1- نجات شخص ناتوانى كه مردى قصد كشتن او را دارد؟2- نجات مؤمن شيعه كم مايه اى كه شخص ناصبى و بى دينى ، قصد گمراه كردن او را دارد؟ و تو با دلائل روشن او را از پرتگاه گمراهى حفظ كنى ؟
او عرض كرد: من كار دوّمى را بيشتر دوست دارم ، تا با دلائل محكم ، شخص مؤمن گمراه شده را از چنگال گمراه كننده برهانم ، چرا كه خداوند در قرآن 35 سوره مائده ) مى فرمايد:
و من احياها فكانّما احيا الناس جميعا.
يعنى و كسى كه او را زنده كند و از راه كفر به سوى ايمان ، ارشاد نمايد گوئى همه مردم را زنده كرده است .
امام حسين (علیه السلام ) دراينجا ديگر، سخنى نگفت .
سكوت امام بر تقرير و امضاى او است ، بنابراين ارزش هدايت كردن انسانها از كفر و گمراهى به سوى ايمان ، بيش از زنده كردن جسمى آنها است
📚داستان دوستان، جلد دوم، محمد محمدى اشتهاردى
فرم در حال بارگذاری ...
ملاقات رسول خدا (ص) با خانواده شهید
🔆شيوه ملاقات رسول خدا (صل الله علیه وآله و سلم ) با خانواده شهيد
اسماء بنت عميس ، در آغاز، همسر (جعفر بن ابى طالب ) برادر على (علیه السلام ) بود و از او چند كودك داشت ، جعفر طيار در جنگ موته كه در سال هشتم هجرت در سرزمين شام واقع شد، به شهادت رسيد.
اسماء و فرزندانش ، هنوز آگاه نبودند، پيامبر (صل الله علیه وآله و سلم ) پس از اطلاع به خانه اسماء آمد، اسماء در آن روز چهل پوست (براى درست كردن فرش از آنها) دباغى كرده بود، و آرد خانه را خمير نموده بود تا نان بپزد، و صورت كودكانش را مى شست .
اسماء مى گويد: وقتى با رسول خدا ( صل الله علیه وآله و سلم) روبرو شدم ، آن حضرت فرمود: اى اسماء فرزندان جعفر كجايند؟ آنها را به حضور پيامبر (صل الله علیه وآله و سلم ) آوردم ، پيامبر (صل الله علیه وآله و سلم ) آنها را به سينه اش چسبانيد و نوازش داد، سپس قطرات اشك از چشمانش سرازير شد و گريه كرد، اسماء عرض كرد: اى رسول خدا! گويا از جعفر براى تو خبرى آمده است ؟ فرمود:آرى او همين امروز كشته شد. اسماء مى گويد: برخاستم و صيحه زدم و گريستم ، زنها اطراف مرا گرفتند، رسول خدا (صل الله علیه وآله و سلم ) مى فرمود ى اسماء نگو از هجر و فراق چكنم ؟، به سينه ات دست نزن
سپس رسول خدا ( صل الله علیه وآله و سلم) از خانه خارج شد وبر دخترش فاطمه زهرا(سلام الله علیها ) وارد گرديد، فاطمه زهرا(سلام الله علیها) مى فرمود: واعمّاه (واى پسرعمويم را از دست دادم ).
سپس فرمود: على مثل جعفر فلتبك الباكية : براى مثل جعفر، سزاوار است گريه كننده بگريد آنگاه فرمود براى خانواده جعفر غذايى تهيه كرده و براى شان ببريد، آنها امروز، اشتغال به سوك جعفر(علیه السلام ) دارند.
📚داستان دوستان، جلد دوم، محمد محمدى اشتهاردى
فرم در حال بارگذاری ...
بادآورده را باد می برد
☯️ خسروپرویز عامل انقراض سلسله ساسانی و شکست ایرانیان در زمان یزدگرد سوم در برابر تازیان بود. از شاهان دوستدار زر و قدرت که در دوره سلطنت خود به عقیده تاریخنویسان ده گنج و به قول مشهورتری هفت گنج معروف به «هفت خم خسروی» را جمع آوری کرد. در شاهنامه فردوسی هم به این هفت خم خسروی اشاره شده است.
یکی از این گنجهای هفتگانه خسروپرویز گنج «بادآورده» نام داشت که در کتاب «ایران در زمان ساسانیان» نوشته کریستین سن و ترجمه رشید یاسمی درباره آن نوشتهاند:
در زمان سلطنت خسرو پرویز بین ایران و روم جنگ شد. جنگی که ایرانیها در آن پیروز شدند و قسطنطنیه به سقوط نزدیک شد.
پادشاه روم تصمیم گرفت تا از به خطر افتادن ثروت و جواهرات روم جلوگیری کند. برای اینکه ایرانیها به آن نرسند، هر چه داشتند را در کشتیهای بزرگی قرار دادند تا از راه دریا به اسکندریه منتقل کنند و گنجینه به دست ایرانیها نیفتد. این کار انجام شد اما هنوز چیزی نگذشته بود که باد شدیدی وزید. دریا طوفانی شد و کشتیها نه به سمت اسکندریه که به سمت ساحل شرقی مدیترانه که در تصرف ایرانیها بود، رفتند.
خسرو پرویز از این اتفاق خوشحال شد و آن گنج را «باد آورده» نام نهاد.
در کتاب «حماسه کویر» دکتر باستانی پاریزی
آمده است که این گنج دوبار از خزانه خسرو پرویز و یکبار هم در سال 628 میلادی بود که «هرقل» تیسفون را غارت کرد که همه مال غارت شده از این گنج باد آورده بود.
فرم در حال بارگذاری ...
قلاب ماهیگیری
✨مردی گرسنه و فقیر از راهی عبور می كرد و با خود می گفت: «خدای من چرا من باید اینگونه گرسنه باشم. من بنده تو هستم و امروز از تو غذایی می خواهم. تو به من دندان داده ای، نان هم باید بدهی.»
همانطور كه با خود در فكر بود به رودخانه ای رسید. او به امواج رودخانه نگاه می كرد و در افكار پر از درد خود غرق بود.
ناگهان از دور برقی به چشمانش زد. خیلی خوشحال شد. فكر كرد كه حتما سكه طلایی است كه خدا برای او فرستاده تا او سیر شود. به سمت نور دوید تا زودتر سكه را بردارد و با آن غذایی بخرد. اما هر چه قدر نزدیك تر می شد ناامیدتر می شد.
وقتی به آن شی فلزی رسید دید كه یك قلاب ماهیگیری است. مرد آن را برداشت. نگاهی به آن كرد ولی نفهمید كه آن شی چیست.
او قلاب را به گوشه ای انداخت و رفت و در افكار پر از یاس و ناكامی خود غوطه ور شد. نمی دانست آن قلاب برای او آنجا گذاشته شده بود تا ماهی بگیرد و خود را سیر كند. خدا به او پاسخ داده بود ولی او آنقدر هوش و ظرفیت نداشت كه آن پاسخ را بشنود.
فرم در حال بارگذاری ...