اهانت در شکل حمایت
? لطفا متن زیر را به دقت بخوانید
?استاد شهيد مطهرى:
از همه عجيبتر اين است كه عدهاى به نام حمايت از مليت ايرانى و نژاد ايرانى بزرگترين توهينها را به ملت ايران مىكنند.
❌ گاهى مىگويند:
«ملت ايران با كمال جديت مىخواست از حكومت و رژيم و آيين خودش دفاع كند ولى با آنهمه شوكت و قدرت و جمعيت صد و چهل ميليونى و وسعت سرزمين، در مقابل يك عده پنجاه شصت هزار نفرى عرب شكست خورد».
?اگر راست است، پس چه ننگ بزرگى!.
❌ گاهى مىگويند:
«ايرانيان از ترس، كيش و عقيده و ايمان خويش را عوض كردند».
☝️واقعاً اگر چنين باشد، ايرانيان از پستترين ملل جهان خواهد بود …
ملتى كه نتواند عقيده قلبى خود را در مقابل يك قوم فاتح حفظ كند، شايسته نام #انسانيت نيست.
❌ گاهى مىگويند:
«ايرانيان چهارده قرن است كه زير يوغ عرب هستند؛ يعنى با آنكه سيادت نظامى عرب يكصد سال بيشتر طول نكشيد، هنوز پشت ايرانيان از ضربتى كه در چهارده قرن پيش خورده، راست نشده است».
⚡️زهى ضعف و ناتوانى و بى لياقتى و بىعرضگى!
?ملتهاى نيمه وحشى افريقا پس از قرنها استعمار همه جانبه اروپايى زنجيرها را يكى پس از ديگرى پاره مىكنند و خود را آزاد مىنمايند، اما ملتى متمدن داراى سابقه فرهنگى كهن از قومى بيابانى شكست مىخورد و طولى نمىكشد كه قوم فاتح نيروى خود را از دست مىدهد اما اين ملت شكست خورده هنوز از خاطره شكست چهارده قرن پيش وحشت دارد، روزبه روز بيشتر فكر و آداب و رسوم و زبان قوم فاتح را عليرغم ميل باطنى خود وارد زندگى خود مىكند!
❌ گاهى مىگويند:
«ايرانيان از آن جهت شيعه شدند كه در زير پرده تشيع معتقدات و آداب كهن خويش را حفظ كنند؛ در همه اين مدت طولانى از روى نفاق و دورويى اظهار اسلام كردند و همه ادعاهاى مسلمانىشان كه تاريخشان را پر كرده است و از هر قوم ديگر بيشتر بوده است دروغ محض است؛ چهارده قرن است كه دروغ مىگويند و دروغ مىنويسند و دروغ تظاهر مىكنند».
?زهى بىشرافتى و نامردمى!…
❌ گاهى مىگويند:
«ريشه اينهمه گرايشها، فداكاريها، درك يك سلسله حقايق و معارف و سنخيت اسلام و تشيع با روح ايرانى نبوده است، بلكه فقط يك پيوند زناشويى بوده است. اين ملت فقط به خاطر يك پيوند زناشويى، مسير زندگى و فرهنگ خويش را تغيير داد».
زهى بىاصالتى و بىريشگى!.
❌ گاهى مىگويند:
«ايرانى مايل بود از حكومت و آيين آن روز خويش دفاع كند و حمايت نمايد اما نكرد، ترجيح داد خود را كنار كشد و تماشاچى باشد».
زهى پستى و نامردمى!
⭕️ طبق اظهارات اين بىخردان، ملت ايران پستترين و منحطترين ملل جهان است، زيرا ايرانى ،
? از ترس خط قديم خود را رها كرد و خط عربى را به كار برد،
? از ترس به زبان عربى بيش از زبان فارسى اهميت داد و برايش فرهنگ و قاعده و دستور نوشت،
? از ترس تأليفات خود را به زبان عربى نوشت،
? از ترس به بچههاى خود زبان عربى مىآموخت،
? از ترس مفاهيم اسلامى را در دل ادبيات خود جاى داد،
? از ترس دين قديم خود را به دست فراموشى سپرد،
? از ترس حكومت مورد علاقه خود را حمايت نكرد، از ترس به كمك كيش و آيين محبوب خود برنخاست.
خلاصه از نظر اين مدعيان، در طول اين چهارده قرن آنچه در تاريخ اين ملت رخ داده
▪️بىلياقتى،
▪️نفاق و دورويى،
▪️ترس و جبن،
▪️بى اصالتى،
▪️پستى و نامردمى بوده است؛
چيزى كه وجود نداشته
▫️«تشخيص»
▫️و «انتخاب»
▫️و «ايمان»
▫️و «حقيقت خواهى» بوده است.
از اين رو بزرگترين اهانتها از طرف اين نابخردان به ملت_شريف و نجيب ايران وارد مىشود.
⭕️ اما خواننده محترم اين كتاب (خدمات متقابل اسلام و ایران) متوجه خواهد شد كه همه اينها تهمت به ايران و ايرانى است….
?ايرانى هرچه كرده به تشخيص و انتخاب خود بوده است،
?ايرانى لايق بوده نه بىلياقت،
?راست و صريح بوده نه منافق و دروغگو،
?شجاع و دلير بوده نه جبان و ترسو،
?حقيقت خواه بوده نه چشم به حوادث زودگذر، اصيل بوده نه بىبن و بى ريشه.
✅ ايرانى در آينده نيز اصالت خويش را حفظ، و پيوند خويش را با اسلام روزبه روز محكمتر خواهد كرد.
? مجموعهآثار،شهید مطهری؛ ج۱۴، ص: ۱۳۰
گل بومادران
?مادر دختری، چوپان بود.
روزها دختر کوچولویش را به پشتش میبست و به دنبال گوسفندها به دشت و کوه میرفت.
یک روز گرگ به گوسفندان حمله میکند و یکی از برهها را با خود میبرد!
چوپان، دختر کوچکش را از پشتش باز میکند و روی سنگی میگذارد و با چوبدستی دنبال گرگ میدود. از کوه بالا میرود تا در کوه گم میشود. دیگر مادر چوپان را کسی نمیبیند.
دختر کوچک را چوپانهای دیگری پیدا میکنند، دخترک بزرگ میشود، در کوه و دشت به دنبال مادر میگردد، تا اثری از او پیدا کند.
گلهای ریز و زردی را میبیند که از جای پاهای مادر روییده، آنها را میچیند و بو میکند. گلها بوی مادرش را میدهند، دلش را به بوی مادر خوش میکند…
آنها را میچیند و خشک میکند و به بازار میبرد و به عطارها میفروشد. عطارها آنها را به بیماران میدهند، بیماران میخورند و خوب میشوند.
روزی عطاری از او میپرسد:
“دختر جان اسم این گلها چیست؟”
دختر بدون اینکه فکر کند میگوید:
“گل بو مادران".
روز جمعه
✳️ آیا می دانید چرا روز جمعه را جمعه نامیدند ؟
❤️?مردی از حضرت امام محمد باقر علیه السلام پرسید: چرا جمعه را جمعه نامیدند؟
حضرت عليه السلام فرمودند:
همانا خداوند متعال، در روز جمعه٬ مخلوقاتش را جمع نمود برای میثاق گرفتن بر ولایت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و وصی او حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام. پس این روز را جمعه نامیدند زیرا کل خلق، در آن جمع شدند.
ان الله عزوجل جمع فیها خلقه لولایة محمد و وصیه فی المیثاق فسماه یوم الجمعه لجمعه فیه خلقه
? الکافی: ج۳،ص۴۱۵.
أللهم صَل على محمد و آل محمد و عجل فرجهم
?اللّهُمَّ عَجِّل الولیک الفرج ?
در مسیر بندگی
زبان را درکش ای سعدی ز شرح علم او گفتن
تو در علمش چه دانی باش تا فردا علم گردد
اگر تو حکمت آموزی به دیوان محمد رو
که بوجهل آن بود کو خود به دانش بوالحکم گردد
قلت لأبی عبدالله (علیه السلام): جعلت فداک الغشیة التی کانت تصیب رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) اذا انزل علیه الوحی؟ فقال: ذاک اذا لم یکن بینه و بین الله أحد، ذاک اذا تجلی الله له، قال: ثم قال: تلک النبوة یا زرارة، و اقبل بتخشع.
فرزند زراره از پدرش نقل می کند که به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: فدای شما شوم. حالت غشی که به پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)، هنگامی که وحی به ایشان نازل می شد، چه بود؟ آن حضرت فرمودند: آن حالت، زمانی اتفاق می افتاد که بین او و خداوند کسی نبود که در آن هنگام، خداوند بر آن حضرت، آشکار می شد. سپس فرمودند: ای زراره! آن، (حالتِ) پیامبری بود و با حالت فروتنی، رو به خداوند می آورد.
(التوحيد، الشيخ الصدوق، ص115)
تلنگر
مردی متوجه شد که گوش همسرش شنوایی اش کم شده است.ولی نمی دانست این موضوع را چگونه با او درمیان بگذارد. به این دلیل، نزد دکتر خانوادگی شان رفت و مشکل را با او درمیان گذاشت. دکتر گفت: برای اینکه بتوانی دقیقتر به من بگویی که میزان ناشنوایی همسرت چقدر است، آزمایش ساده ای وجود دارد انجام بده و جوابش را به من بگو:در فاصله ۴ متری او بایست و با صدای معمولی، مطلبی را به او بگو. اگر نشنید، همین کار را در فاصله ۳ متری تکرار کن. بعددر ۲متری و به همین ترتیب تابالاخره جواب بدهد. آن شب همسر مرد در آشپزخانه سرگرم تهیه شام بود و او در اتاق نشسته بود. مرد فکر کرد الان فاصله ما حدود ۴ متر است. بگذار امتحان کنم، و سوالش را مطرح کرد جوابی نشنید بعد بلند شد و یک متر به سمت آشپزخانه رفت ودوباره پرسید و باز هم جوابی نشنید. بازهم جلوتر رفت سوالش را تکرار کرد و باز هم جوابی نشنید. این بار جلوتر رفت و گفت: ” شام چی داریم؟” و این بار همسرش گفت: عزيزم برای چهارمین بار میگم؛ ” خوراک مرغ!“ گاهی هم بد نیست که نگاهی به درون خودمان بیندازیم شاید عیبهایی که تصور میکنیم دردیگران وجود دارد در وجود خودمان است.”