🔆على (علیه السلام ) فاتح بى بديل ميدانهاى نبرد
ابو بصير گويد: از امام صادق (علیهذالسلام ) پرسيدم ماجراى وادى يابس (بيابان شنزار) كه سوره عاديات در مورد ستودن جنگاوران قهرمان اسلام نازل شده كه در اين وادى ، (در سال هشتم هجرت ) جنگيدند چيست ؟
امام صادق فرمود: اهالى بيابان يابس كه دوازده هزار نفر سواره نظام بودند باهم ، پيوند محكمى و ناگسستنى بستند كه همه دست به دست هم نهند و تا سر حد مرگ پيش رفته و محمد (صل الله علیه وآله و سلم ) و على (ع ) را بكشند.
جبرئيل جريان را به رسول اكرم (ص ) اطلاع داد رسول اكرم (ص ) نخست ابوبكر را و سپس عمر را با سپاهى به سوى آنها فرستاد و آنها بى نتيجه باز گشتند.
پيامبر (ص ) اين بار على (ع ) را با چهار هزار نفر از مهاجر و انصار به سوى وادى يابس رهسپار نمود.
حضرت على با سپاه خود سرازير وادى شدند، به دشمن خبر رسيد كه سپاه اسلام به فرماندهى على (ع ) روانه ميدان هستند.
دويست نفر از مردان مسلح دشمن ، به ميدان تاختند على (ع ) با جمعى از اصحاب به سوى آنها رفتند، آنها گفتند شما كيستيد و از كجا آمده ايد؟ و چه تصميم داريد؟
على (ع ) در پاسخ فرمود: من على بن ابيطالب پسر عموى رسول خدا (ص ) و برادر او و رسول او به سوى شما هستم ، شما را گواهى به يكتائى خدا و بندگى و رسالت محمّد (ص ) دعوت مى كنم ، اگر ايمان بياوريد، در نفع و ضرر، شريك مسلمين هستيد.
آنها گفتند: سخن تو را شنيديم ، آماده باش و بدانكه ما تو و اصحاب تو را خواهيم كشت .
على (ع ) به آنها فرمود:واى بر شما، مرا به بسيارى جمعيت خود و پيوند خود تهديد مى كنيد ؟ بدانيد ما از خدا و فرشتگان و مسلمانان بر ضد شما كمك مى جوئيم و لا حول و لا قوة الاّباللّه العلى العظيم .
دشمن به پايگاههاى خود بازگشت و مستقر شد، على (ع ) نيز همراه اصحاب به پايگاه خود رفته و مستقر شدند، وقتى كه شب شد، على (ع ) دستور داد مسلمانان حيوانات خود را آماده كنند و افسار و زين و جهاز شتران را مهيا كنند و در آماده باش كامل براى حمله صبحگاهى به سر برند.
وقتى كه سفيده سهحر دميد، على (ع ) با اصحاب خود نماز خواند، سپس به سوى دشمن شبيخون زد و آنچنان آنها را غافلگير كرد كه آنها تا هنگام درگيرى نمى فهميدند كه مسلمين از كجا بر آنها آنچنان سريع دست يافته اند، و آنها زير دست و پاى سواران سلحشور اسلام در آمدند، كه هنوز دنباله سپاه اسلام نرسيده بودند، پيش تازان اسلام ، جنگاوران دشمن را به هلاكت رسانده و على (ع ) شخصا هفت نفر از دلاوران پيشتاز دشمن را از پاى در آورد، در نتيجه زنان و كودكانشان اسير شدند و اموالشان بدست مسلمين در آمد.
جبرئيل امين پيروزى على (ع ) و سپاهيان اسلام را به پيامبر (ص ) خبر داد، آنحضرت به منبر رفت و پس از حمد و ثناى الهى ، مردم مسلمان را از فتح مسلمين با خبر كرد، و به آنها اطلاع داد كه تنها دو نفر از مسلمين به شهادت رسيده اند.
پيامبر (ص ) و همه مسلمين از مدينه بيرون آمده و به استقبال على (ع ) شتافتند و در يك فرسخى مدينه با سپاه على (ع ) روبرو شدند، حضرت على هنگامى كه پيامبر را ديد از مركب پياده شد، پيامبر (ص ) نيز از مركب پياده شد، و بين دو چشم على (ع ) را بوسيد، و مسلمنان استقبال كننده نيز مانند پيامبر (ص ) از مقام على (ع ) تجليل كردند. و غنائم جنگى و اسيران و اموال دشمن كه بدست مسلمين رسيده بود مورد تماشاى مسلمين قرار گرفت .
جبرئيل امين نازل شد و سوره عاديات (صدمين سوره قرآن ) به ميمنت اين پيروزى نازل كرد: و العاديات ضبحا، فالموريات قدحا، فالمغيرات صبحا، فاءثرن به نقعا، فوسطن به جمعا.
اشك شوق از چشمان پيامبر (ص )، سرازير شد، و در اينجا بود كه آن گفتار معروف را به على (ع ) فرمود:
يا على لولا اننّى اشفق ان تقول فيك طوائف من امّتى ما قالت النصارى فى المسيج عيسى بن مريم لقلت فيك اليوم مقالا لا تمرّ بملاء من الناس الاّ اخذوا التّراب من تحت قدميك .
اگر نمى ترسيدم كه گروهى از امت من مطلبى را كه مسيحيان در باره حضرت مسيح (ع ) گفته اند، در باره تو بگويند، در حق تو سخنى مى گفتم كه از هر كجا عبور كنى خاك زير پاى تو را براى تبرك برگيرند در آغاز سوره عاديات كه به مناسبت اين پيروزى نازل شده پنج سوگند است كه در پنج آيه آمده و ترجمه آن را در اينجا مى آوريم : سوگند به اسبان دونده كه به سوى ميدان نفس زنان به پيش مى روند، و بر اثر برخورد سم آنها به سنگها، برق از آنها مى جهد، وصبحگاهان برق آسا بر دشمن حمله مى برند و با حركت سريع خود ذرات غبار را در فضا مى پراكنند و دشمن را در حلقه محاصره قرار مى دهند پس دسته جمعى به قلب دشمن حمله ور مى شوند.
📚داستان دوستان، جلد دوم، محمد محمدى اشتهاردى