نصیحت امام صادق(ع)
✨﷽✨
✅نصیحت حضرت امام صادق (علیه السلام)
✍سفیان ثوری می گوید: به حضرت امام صادق (علیه السلام) عرض کردم : یا بن رسول الله ، مرا نصیحت کن .
حضرت ابتدا چهار نصیحت ، سپس به تقاضای بیشتر وی حضرت تعداد پنج نصیحت دیگر فرمود: روی هم نه نصیحت شد، آنها عبارتند از :
❶ دروغگو؛ جوانمردی ندارد.
❷ پادشاه؛ رفیق ندارد ( ریاست رفاقت نمی شناسد).
❸ حسود؛ آسایش نبیند.
❹ بد اخلاق؛ مجد و بزرگی نیابد.
❺ به خدا اعتماد کن؛ که ایمان همین است؛
❻ به آنچه که خدا داد راضی باش؛ که بی نیازی همین است.
❼ با همسایگان خوش رفتاری کن؛ تا مسلمان باشی.
❽ با بی دین رفقات نکن؛ که فسق و فجورش را به تو می آموزد.
❾ با مردم خدا ترس مشورت کن.
? الخصال ، ج ۱ ، ص ۱۶۹
معنای عاشورا و تاسوعا
?چرا روز شهادت امام حسین(ع) و یارانش را عاشورا گفته اند؟
⚡️اکثر قریب به اتفاق اهل لغت این تصور را داشته اند که چون عشر و عاشر از یک ریشه اند و واقعه کربلا هم در دهم ماه محرم اتفاق افتاده است، پس عاشورا یعنی دهم محرم. و بر همین قیاس تاسوعا را نیز که با تسع و تاسع شباهت ظاهری دارند را روز نهم ماه محرم گفته اند. اما این معنا به دلایل زیر اشتباه است:
⭕️ ۱- آیا واژه ی عاشورا برای دهم ماه های دیگر نیز بکار می رود؟
مثلا آیا شنیده شده است که کسی به دهم ماه رجب هم عاشورا گفته باشد؟ یا این مفهوم مختص دهم ماه محرم است؟
⭕️ ۲- آیا اگر امام حسین مثلا در یازدهم محرم شهید می شد، آنگاه تاسوعا با عاشورا عوض می شد و عاشورا واژه ی دیگری داشت؟!
⭕️️ ۳- آیا اعراب قبل از این واقعه به دهم محرم “عاشورا” و نهم محرم “تاسوعا” می گفتند؟
در هیچ منبعی حداقل در مورد تاسوعا چنین چیزی وجود ندارد.
⭕️ ۴- در ریاضی اعداد قاعده خود را دارند و هر قاعده ای که بر شمارش اعداد حکم کند، بر سلسله اعداد هم حاکم خواهد بود. اعداد بر خلاف کلمات استثنا پذیر نیستند؛ بطور مثال در کلام عرب اعداد این گونه شمارش می شوند: اول - ثاني - ثالث - رابع …… و یا اولاً - ثانیاً - ثالثاً - رابعاً و…
چنان چه “تاسوعا” و “عاشورا” در زمره ی اعداد باشند، باید قاعده پذیر باشند. یعنی باید بتوان بقیه اعداد را هم به همان سیاق تلفظ نمود؛ مثل تاسوعا - عاشورا - ثامونا - سابوعا. اما می بینیم که بقیه اعداد از این قاعده پیروی نمی کنند.
✅ لذا نمی توانیم دلیلی داشته باشیم که “تاسوعا” و “عاشورا” عدد هستند تا از قاعده شمارش پیروی کنند. و این دو روز هیچ ربطی به اعداد ندارد. بلکه معنای دیگری دارند.
✅ اما تفسیر و معنای ما از عاشورا و تاسوعا:
?"عشر” به کسر عین و عشرت به معنای معاشرت و مصاحبت است.
“معاشر” به ضم میم یعنی مصاحب و “عاشر” اسم فاعل عشر است که خودش ثلاثی مجرد اسم مصدر عشرت می باشد.
⭕️ خداوند می فرماید:
“وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ” / (نساء - ۱۹)
- با زنان آن گونه که شایسته آنان است معاشرت کنید.
?عشیر یعنی همدم و رفیق.
“وَ لَبِئْسَ الْعَشِیرُ” / ( حج - ۱۳)
- چه بد دوستی انتخاب کرده اند و چه بد معاشر و رفیقی است.
✳️ “العاشور” از ریشه عشر به کسی گفته می شود که معاشرت خصلت او باشد.
العاشوراء جایی که میل به معاشرت و رفاقت و مصاحبت نمایان می شود و افراد میل معاشرت خود را با کسی که مورد نظر است عرضه می کنند. و عاشوراء مبالغه است از میل به معاشرت. یعنی روزی که میل معاشرت و رفاقت با امام به شدت بالا می رود.
✳️ با خارج شدن عاشورا از سلسله اعداد، عدد بودن تاسوعا نیز مورد تردید قرار می گیرد و معنی نهم را از دست می دهد.
? “اتسع به فتح الف” یعنی گروههای ۹ نفره شدند.
? اما “اتسع به کسر الف” یعنی وسعت پیدا کرد - گشاد شد - فراخ گردید.
? “اتساع” یعنی گسترده شدن - گشاد شدن - بالا رفتن ظرفیت.
? اتساع شرائین ؛ یعنی رگ ها گشاد شدند و ظرفیتشان برای عبور خون زیاد باشد.
? “التاسوع” چیزی که فراخی و گستردگی و ظرفیتش زیاد باشد.
? و بالاخره “التاسوعا” یعنی جایی که بتوان ظرفیت را بالا برد و فراخی ایجاد کرد. و تاسوعا این معنی را پیدا می کند: روزی که ظرفیت بالا می رود و در سینه ها فراخی ایجاد می شود و به جای تنگی، وسعت می یابد.
⬅️ این دو نام از ابداعات امام سجاد(ع) است و اگر در بعضی از روایات از پیامبراکرم(ص) از عاشورا گفته شده است، اکثرا جعلیات بنی امیه برای کم کردن اثرات عاشورای امام حسین(ع) است. اما در مورد تاسوعا تقریبا نداریم که قبلا از امام سجاد(ع) لغت تاسوعا بکار برده شده باشد. و این معنا از عاشورا و تاسوعا خیلی عاشقانه است.
✍ برگرفته از کتاب “سفری از عاشورا تا اربعین - عبدالله مستحسن
تلنگر
??﷽??
✍ﭘﺪﺭ ﺯﺣﻤﺘﮑﺶ ﺩﺭ ﺩﻣﺎﯼ 50 ﺩﺭﺟﻪ ﺳﺨﺖ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﮐﺎﺭ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﭘﺴﺮ 26 ﺳﺎﻟﻪ ﺍﺵ ﺑﯽ ﺗﻮﺟﻪ ﻏﺮﻕ ﺩﺭ اينستاگرام ﺍﯾﻦ ﭘﺴﺖ ﺭﺍ ﮔﺬﺍﺷﺖ :” ﺑﺴﻼﻣﺘﯽ ﻫﻤﻪ ﯼ ﭘﺪﺭﻫﺎ “… !
ﻣﺎﺩﺭ ﺍﺯ 5 ﺻﺒﺢ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﮐﺎﺭﻫﺎﯼ ﺧﺎﻧﻪ. ﻭﻟﯽ ﺩﺧﺘﺮﺵ لنگ ﻇﻬﺮ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪ ﻭ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﻌﺪ ﺩﺭ ﻓﯿﺲ ﺑﻮﮎ ﭘﺴﺖ ﮔﺬﺍﺷﺖ : ﻫﻤﻪ ﯼ ﻫﺴﺘﯽ ﺍﻡ ﻣﺎﺩﺭ …! ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﻭﺍﺭﺩ ﺍﺗﺎﻕ ﺩﺧﺘﺮ ﺷﺪ، ﺩﺧﺘﺮك ﺩﺍﺩ ﺯﺩ : ﻫﺰﺍﺭ ﺑﺎﺭ ﺑﻬﺖ ﮔﻔﺘﻢ ﺑﯽ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻧﯿﺎ ﺗﻮ ﺍﺗﺎﻗﻢ، ﻧﻤﯽ ﻓﻬﻤﯽ؟؟ ﺭﺍﺳﺘﯽ، ﭘﺴﺖ ﺩﺧﺘﺮ ﮐﻠﯽ ﻻﯾﮏ ﺧﻮﺭﺩ. ﻣﺮﺩ ﺗﺎﺑﻠﻮﯼ ﺧﺎﺗﻢ ﮐﺎﺭﯼ ﺷﺪﻩ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺧﺮﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﺭﻭﯼ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﻧﺼﺐ ﮐﺮﺩ. ﻫﻤﺴﺮﺵ ﮔﻔﺖ : ﺣﺎﻝ ﺑﺮﺍﺩﺭﺕ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺍﺳﺖ، ﭘﺮﺳﯿﺪﻩ ﺍﯼ؟ ﺑﺎ ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ ﮔﻔﺖ : ﺍﻻﻥ ﺣﻮﺻﻠﻪ ﻧﺪﺍﺭﻡ..اما ! ﺭﻭﯼ ﺗﺎﺑﻠﻮ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ :«ﺑﯿﺎ ﺗﺎ ﻗﺪﺭ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺑﺪﺍﻧﯿﻢ»!
?آيا تا بحال ! ﻫﯿﭻ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯾﻢ ﮐﻪ ﺷﻌﺎﺭ ﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻣﺠﺎﺯﯼ، ﭼﻘﺪﺭ ﺑﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭﻣﺎﻥ ﺩﺭ ﻓﻀﺎﯼ ﺣﻘﯿﻘﯽ ﺷﺒﺎﻫﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ ؟؟
آخرالزمان
✍حضرت امام حسن عسکری (ع) میفرمایند :
کسی در آخرالزمان از هلاکت و نابودی نجات پیدا نمی کند ، مگر این که خداوند او را به دعا برای تعجیل فرج و ظهور موفق بگرداند.
?بحار الانوار، ج۱۰۲، ص۱۱۲
آیت الله بهجت : بهترین کار برای به هلاکت نیفتادن در آخرالزّمان ، دعای فرج امام زمان(ع) است ؛ البته دعایی که در همه اعمال ما اثر بگذارد. قطعاً اگر کسانی در دعا جدّی و راستگو باشند ، مبصراتی (دیدنی هایی) خواهند داشت. باید دعا را با شرایط آن خواند و «توبه از گناهان» از جملة شرایط دعا است.
با خود قرار بگذاریم که بعد از هر نماز در سجده ی شکر ، دعای اللهم کن لولیک حجت بن الحسن … و دعای ” اللهم عَجِّلْ لِوَلِيِّكَ الْفَرَجَ وَ الْعَافِيَةَ وَ النَّصْر و اجْعَلْنِا مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ “(خدایا در تعجیل در فرج مقرر کن و عافیت و نصرت به حضرت عنایت کن و ما را از یاری کنندگان او قرار ده) را با حضور ذهن و توجه به معنی و مفهوم آن ، از عمق وجودمان از خدا درخواست کنیم.
•┈┈••••✾•???•✾•••┈┈•
یک سرفه ای هم باید کرد
شخص ساده لوحي مكرر شنيده بود كه خداوند متعال ضامن رزق بندگان است و به هر موجودی روزی رسان است.
به همين خاطر به اين فكر افتاد كه به گوشه مسجدی برود و مشغول عبادت شود و از خداوند روزي خود را بگيرد.
به اين قصد يك روز از سر صبح به مسجد رفت و مشغول عبادت شد همين كه ظهر شد از خداوند طلب ناهار كرد، هر چه به انتظار نشست برايش ناهاري نرسيد تا اينكه شام شد و او باز از خدا طلب خوراكي براي شام كرد و چشم به راه ماند.
چند ساعتي از شب گذشته درويشي وارد مسجد شد و در پاي ستوني نشست و شمعي روشن كرد و…
از توبره ی خود قدري خورش و چلو و نان بيرون آورد و شروع كرد به خوردن.
مردك كه از صبح با شكم گرسنه از خدا طلب روزي كرده بود و در تاريكي و به حسرت به خوراك درويش چشم دوخته بود، ديد درويش نيمي از غذا را خورد و عنقريب باقيش را هم مي خورد بي اختيار سرفه اي كرد.!
درويش كه صداي سرفه را شنيد گفت:
«هر كه هستي بفرما پيش»
مرد بينوا كه از گرسنگي داشت مي لرزيد پيش آمد و بر سر سفره درويش نشست و مشغول خوردن شد..
وقتي سير شد درويش شرح حالش را پرسيد و آن مرد هم حكايت خودش را تعريف كرد.!
درويش به آن مرد گفت:
«فكر كن اگر تو سرفه نكرده بودي من از كجا مي دانستم كه تو اينجايي تا به تو تعارف كنم و تو هم به روزی خودت برسی؟!
شكی نيست كه خدا روزی رسان است اما يک سرفه ای هم بايد كرد!»